نامه ای سر گشاده به جواد آقو!
سلام کاکو،خوبی؟چیطوری؟عامو ای چه کاری بود کِردی؟شمو که اِقَد خوبی،با کمالاتی،ازت بعید بود هِلک هِلک پوشی بری محل کار زیدت و دَعوو را بندازی.نه خدا وکیلی ای رسمش هس؟ببین کاراتِ.حالو رفتی،باید اونجو آبروش جولوی همکاراش ببری و بِکشیش سینه ی فُش؟نه ای دُرُسِشه؟باید آقوی رستگار بنده خدا از همی جو بیخبر فُش کِش کنی؟حالو گیرم ای زیدت رفته با اکیپ همکاراش بیرون و دختر پسری والیبال بازی کِردن و یکم تنگیدن بالو پویین،بعدش هم رفتن کافی شاپ،شمو باید رگ غیرتت ورقلمبیده بشه و دَس رو دختر مردم بلند کنی؟ای رسمش هس ناموسا؟حالو دس هم روش بلند کِردی و زدیش،بعدش باید اهانت کنی به خانوادش فُش بدی؟
بنده بعنوان یک فالگوش گیرنده که درجریان تمام کارهای زشتت بودم هم ازت ناامید شدم چه برسه به زید سابقت.ها کاکو دیگه هرچی بینتون بود تموم شده و از چیشِ ای دختر افتادی،بی زحمت اقد سمج بازی درنیار و تیلفون نزن به ای دختر،بیزو ما هم آسایش دوشته باشیم توی اتوبوس عمومی.
+صرفا جهت تلطیف فضای وب بعد از بحث های ی! باتشکر
++احتمالا موقت
+++لهجه رو متوجه شدید دیگه؟:)
درباره این سایت