گاهی بعضی از حرف ها رو انکار میکنی ناغافل از اینکه یک روزی یک جایی بدجور حقیقتِ اون حرف مثل سیلی خودی نشون میده!
چند نفری گفته بودند مغروری و من با تمام قوا انکار کرده بودم،امشب که مراسم نامزدی نرفتم و دختر خاله برام فیلم و عکس فرستاد،به خودم اومدم و دیدم دارم مسخره میکنم.
خیلی زشت بود،از خودم بدم اومد که کسی رو بخاطر سطح زندگی و فرهنگ مسخره کنم.تاحدودی این سطح و کیفیت زندگی به ادم ها تحمیل میشه و هرچقدر هم تلاش کنه نمیتونه خیلی عوض بشه.
یسری مسائل مثل بند به دست و پای ادم ها بسته میشه و راه فراری نیست.
حالا من،منی که فکر میکردم حداقل توی این زمینه چقدر ادم خوب و مهربونی هستم بقیه رو مسخره کردم.
وای بر من که کسی رو بخاطر ظاهر و خانواده و سطح زندگی ریشخند کردم.
+موقت
درباره این سایت