یکی از ویژگی های بد من میتونه این باشه که دلخوری هام بی سر و صداست!
در عین حال که دلخورم میتونم به طرف مقابل لبخند بزنم و مثل قبل رفتار کنم.البته که این پنهان کردن و یا دورویی نیست،درواقع به طرف مقابلم فرصت میدم.
اما از یکجایی به بعد که این دلخوری ها تعدادش بیشتر شد اونوقت خیلی بی سر و صدا میرم.

این روزها تنها مسئله ای که باعث خوشحالیم میشه تعطیل شدنِ مهدمون هست!
باوجود ایجاد علاقه و وابستگی که نسبت به بچه ها پیدا کردم،ترجیح میدم سریع تر تموم بشه.
از مدیرمون خیلی دلخورم.البته که مدیری با نزدیک به سی سال سابقه توی مدت زمان فعالیت حرفه ایش انقدر کارآموز یا همون کمک مربی دیده که براش بی اهمیت باشه این موضوع، اما این اولین تجربه کاری من توی این حیطه به شکل رسمی بود.قاعدتا برای من همه مسائل بااهمیت و پررنگ هستند.

وقتی برای معرفی کادر آموزشی جلوی اولیا من هم حساب میشم و معرفی میشم بیام روی سن،وقتی برای به رخ کشیدن کادر آموزشی جلوی فلان بازرسِ اداره من بطور مبسوت با معرفی رشته دانشگاهی معرفی میشم،انتظار ندارم برای جشن روزِ معلم و قدردانی از کادرآموزشی من نخودی محسوب بشم.
وقتی یکی یکی استوری های همکاران رو دیدم که همگی به دعوت از مدیر برای نهار دورهم جمع شده بودند،دلم گرفت.

میدونی اصلا بحثِ نهار و قدردانی نیست هاااااا،چرا که قبلا هم باخبر میشدم از بیرون رفتن و دورهمی هاشون توی روزهای تعطیل و اصلا برام مهم نبود.
بحث استفاده ابزاری هست،حس میکنم ازم سو استفاده شده،وقت هایی که به نفعش باشه من جز پرسنل هستم و باقی وقت ها نخودی.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بهشت روياها اموزش پرورش کبک رنگ نیلی هک آسان کی پاپ لاور ال‌هپروت قوانین و شـرایـط نظارت در چت روم بزرگ آلوچه معرفی سایت حسابداري|شرکت حسابداري| موسسه حسابداري | خدمات مالي مالياتي